این شعر فقط وصف توست..
وقتی گوش دادم، فقط یاد شما افتادم عزیزترینم..
از دوردست ها یه نوری اومد کم کم نزدیک شد و من تونستم ببینمت..
انقدر نزدیک شدی که زندگی من در تو خلاصه میشه..
فکر نمی کردم که بشه آدم وجودش رو انقدر عمیق و خالص در دیگری ببینه...
اما شد..
ما فراز و نشیب هایی توی ارتباطمون داشتیم و از اینها گریزی نیست..
اما توی همه گذشته ها و آینده هایی که هنوز نیومده، تویی که جریان قلب من بهش بسته است..
از آن روز که با تو جوشید دلم..
بودنت خوب ترین حادثه دنیا شد..